شبکه چهار - 27 مرداد 1402

آیه الله نایینی، الگوی فراموش شده "اجتهاد"

یادمان نظریه‌پرداز برجسته "فقه سیاسی" در قیام مشروطه، مجتهد مجاهد، میرزای نایینی _ ۱۴۰۲

بسم‌الله الرحمن الرحیم

در سالگرد یادمان مرحوم آیت‌الله نائینی مشهور به میرزای نائینی از علما و مراجع درجه اول شیعه هستیم که ایشان از دو جهت شخصیت برجسته‌ای است دست‌کم از این دو جهت. یکی شأن علمی ایشان در حوزه‌های شیعه است که تقریباً ‌در صد سال گذشته 3- 4 نفر از بزرگان مراجع آثارشان در فقه و اصول متون درسی است یا اصلی‌ترین حواشی و تعلیقات و شروع بر نوشته‌ها و دیدگاه‌های آن‌ها بوجود آمده و تقریباً هیچ یک از فضلای حوزه‌های شیعه در ایران و عراق نیست الا این که بویژه در مباحث اصولی حتماً‌ دیدگاه‌های مرحوم میرزای نائینی را مورد ملاحظه قرار داده‌اند یعنی تقریباً درس خارج اصولی در حوزه‌های شیعه نیست که در مباحث مختلف به دیدگاه‌های میرزای نائینی(ره) هیچ نظر نداشته باشد.

بُعد دومی که پرداختن به ایشان را حساس‌تر می‌کند مسئله نقش بسیار مهم سیاسی و جهادی آیت‌الله نائینی بویژه ماجراهای نهضت مشروطه هم به لحاظ تئوریک و نظری و هم به لحاظ عملی آیت‌الله نائینی نقش بسیار مهم و برجسته و کم‌نظیر و شاید از جهاتی هم بی‌نظیر داشت.

یک وجه سومی می‌شود افزود و آن این که کسانی خواستند با تفسیر به‌رأی نابجای دیدگاه‌های میرزای نائینی در باب مسائل فلسفه سیاسی، فقه سیاسی و از جمله مشروطیت برخورد گزینشی با آن‌ها و تفسیر غلط از بعضی از دیدگاه‌های ایشان به لحاظ فقهی یک دوقطبی ایجاد کنند بین کسانی مثل میرزای نائینی با مثل شیخ فضل‌الله نوری. از این جهت هم مسئله حساس است و خوب است در مورد آن دقت بشود.

بنده در سال‌ها پیش شاید در دهه 70 یادم هست یکی دو جلسه برای بررسی تطبیقی دیدگاه‌های شهید شیخ فضل‌الله نوری و جناب میرزای نائینی داشتم که بخشی هم به نظرم منتشر و چاپ شد و آن‌جا توضیح دادم که هیچ نزاع مبنایی و کبروی، نزاع مفهومی بین میرزای نائینی و آخوند خراسانی و مراجع نجف از یک طرف، و امثال شیخ فضل‌الله نوری از طرف دیگر وجود ندارد. اختلاف نظری صغروی و مصداقی در حوزه موضوع‌شناسی و این که چه اتفاقی در ایران و تهران دارد کف میدان می‌افتد این‌جا در یک مقطی اختلاف افتاد و من آنجا توضیح دادم همان اتهاماتی که به این جریان‌های غیر دینی و سکولار و غرب که امثال شیخ فضل‌الله رحمت‌الله زدند همان دیدگاه‌ها در آثار میرزای نائینی هست و متقابلاً آنچه که به عنوان دیدگاه‌های روشنفکری به میرزای نائینی نسبت داده می‌شود آن بخش‌هایی که مشروع و درست است عیناً بلکه گاهی هم تندتر در آثار شیخ فضل‌الله نوری است و این دو قطبی بین این دو بزرگوار بیشتر دوقطبی‌سازی سیاسی است تا یک تعارض فقهی و علمی. میرزای نائینی(رحمت‌الله علیه) هم الگوی بزرگی برای مراجع ما امروز می‌تواند و باید باشد و هم برای کل حوزه‌ها و علما در هر سطحی. اولاً ایشان یک نظریه‌پرداز برجسته در حوزه فقه سیاسی است. فقه سیاسی که الآن هم شما بعد از یک قرن و صد سال که از آن دوران گذشته, باز می‌بینید که کج‌فهمی‌ها و بدفهمی‌ها و نافهمی‌هایی در این قلمروز بحث فقه سیاسی وجود دارد هم در حوزه‌ها و هم در بیرون حوزه جریان‌هایی هستند که از میرزای نائینی و شیخ فضل‌الله نوری یک قرن قبل خیلی عقب‌تر هستند و واقعاً‌ قدرت اجتهاد جز در مسائل عبادی و فردی تقریباً‌ندارند مگر همان چیزهایی که قبلاً‌اجتهاد شده و می‌روند شروح و حواشی و تعلیقات را می‌خوانند و نظرات این و آن را می‌آورند یک مقدار الفاظ آن را تغییر می‌دهند و به تعبیر شهید مطهری الاحوط را می‌کند الاقوی! یا الأقوی را الأحوط می‌کند آن هم در مباحثی که بارها اجتهاد شده و اصلاً ‌مسئله آن‌قدر عام‌البلوا نیست و اهمیت آن خیلی کمتر از مباحثی است که اصطلاحاً فقه اجتماعی، فقه اقتصادی، فقه سیاسی و فقه تمدن‌سازی دانسته می‌شود. و این‌جا دوتا سؤال مهم مطرح است که باید به آن اندیشید یکی این که چرا در مباحث فقهی بویژه اصولی آثار و دیدگاه‌های میرزای نائینی(رحمت‌الله علیه) این همه در مباحث حوزوی و از جمله مباحث اصول قابل توجه است اما این همه مباحث مهمی که ایشان آن اصول فقهش را مجرا و بستری برای فقاهت اجتهادی و با همان مبانی اصولی به حوزه نظام‌سازی و فقه سیاسی آمده و نظریه‌پردازی کرده توجه نشده است؟ شاید برای این که این‌جا به اجتهاد بیشتر و زحمت بیشتری نیاز دارد. دقت‌هایی که در بعضی از مباحث خارج فقه و اصول دیدگاه‌های اصولی آیت‌الله نائینی می‌شود کم نیست و خوب هم هست لازم است بنده آن‌ها را تخطئه نمی‌کنم، باید باشد. سؤال و اشکال ما این است که چرا نتایجی که خود میرزای نائینی از آن مبانی و مبادی اصولی گرفته چرا بلد نیستید و ایده نمی‌گیرید؟ چرا آن دایره وسیع استنتاجاتی که ایشان از آیات قرآن و روایات کرده که اصطلاحاً جزو آیات‌الاحکام و احادیث فقهی شمره نمی‌شود چرا آن‌جا یک مرتبه راه‌تان از راه میرزای نائینی و امثال ایشان بطور کامل جدا می‌شود؟ این برخورد ابزاری و گزینشی نکته قابل تأملی است و یکی از عرایضی که بنده در چند سال پیش در فیضیه داشتم و بعضی ها بیمارگونه و بعضی‌ها هم بدون اطلاع دقیق از مطالب مواضع نادرستی گرفتند و اتهاماتی و مسائلی از جمله همین مسائل است. از یک طرف میرزای نائینی باید درس عبرتی باشد برای گرایش قوی در حوزه‌های ماست که آن ریزبینی‌های میرزای نائینی در مباحث اصولی و فقه عبادی و صلات را می‌بینند اما این ریزبینی‌ها و دقت‌های ایشان این اثر را نه می‌فهمند، نه جدی می‌گیرند و نه درس می‌آموزند. این یک لبه راجع به بحث میرزای نائینی است.

لبه دوم، این طرف است که جریان‌هایی حتی مذهبی با گرایش‌های سکولاریستی یا از سر بیسوادی و نادانی و کج‌فهمی یا بعضی هم با برنامه و تحریف عمدی خواستند از مباحث ایشان در حوزه فقه سیاسی در دوره مشروطه و بخصوص کتاب «تنبیه الامه» و «تنزیه المله» ایشان، خواستند از این نمد یک کلاهی برای خودشان درست کنند و در واقع از میرزای نائینی علیه اهداف خودش سوء استفاده و بهره‌کشی کنند که این هم یک خیانت معرفتی است. آن اولی جهالت معرفتی است و این یکی خیانت معرفتی است.

ابتدا چند نکته راجع به شخصیت و ابعاد شخصی مرحوم آیت‌الله نائینی عرض کنم و بعد وارد بعضی از مباحث فقه سیاسی ایشان بشویم. ایشان از خانواده‌های شناخته شده نائین و اصفهان بودند و پدر ایشان از شیخ‌الاسلام‌های آن منطقه و محلی در دوره قاجار و بنابراین خود ایشان هم می‌توانست یک شیخ‌الاسلام معمولی از علمایی که به سبکی که نه سیخ بسوزد نه کباب علما باشند با احترامات فائقه و با توجیه کاملاً شرعی و عرفی همان مسیر را هم ایشان ادامه بدهد ولی خب ایشان این کار را نکرد. در نجف ایشان به دلیل موقعیت حوزوی با مرحوم آخود خراسانی صاحب کفایه درس ایشان را از باب ادب و احترام می‌رفت و در عین حال، خیلی از نظرات مرحوم آخوند را در مباحث اصولی از جمله ایشان رد کرده است. میرزای نائینی را امروز در این صد سال اخیر در رده یک مباحث اصولی می‌دانند مثل خود آخوند خراسانی و آثار این دو بزرگوار تقریباً بخش مهمی از درس و بحث‌های الان ما را فرا می‌گیرد. بعضی در این دوره ایشان را مجدد علم اصول دانسته‌اند و ایشان در همین حوزه هم خیلی مشهور است و نوآوری‌های بسیار مهمی در اصول فقه ایشان دارد شاید بشود گفت تمام مراجع و اکثر فضلای امروز حوزه‌های شیعه در ایران و عتبات و عراق و نقاط دیگر حتماً باید اثار و دیدگاه‌های علمی و فکری ایشان را ببینند و مستقیم یا غیر مستقیم به لحاظ علمی مدیون دیدگاه‌های میرزای نائینی هستند. ایشان فقط فقیه نبود فقط اولی نبود، ایشان در حکمت و فلسفه، در عرفان، در تاریخ، در مباحث سیاسی و اجتماعی حتی ریاضیات و از این قبیل با خیلی از بزرگان نجف تفاوت داشت و این جامعیت ایشان کاملاً در زندگی و سبک کار ایشان دیده می‌شود. از مؤثرین در تنقیح و تنزیه مباحث اصولی فقه است ایشان را در این قضیه استاد فن می‌دانند. به لحاظ سیاسی هم ایشان از قبل از مشروطه یک عالم مجاهد در صحنه‌های مختلف است. یعنی وقتی جنگ جهانی اول می‌شود و عراق و ایران را انگلیس‌ها و غربی‌ها و ارتش انگلیس می‌آیند اشغال می‌کنند بخش وسیعی از خاک عراق اول دست انگلیسی‌ها می‌افتد و اشغال می‌شود و علمای شیعه نجف و کربلا اعلام جهاد می‌کنند و حکم جهاد می‌دهند جناب نائینی علاوه بر این که حکمجهاد می‌دهد خود ایشان هم وارد عرصه جهاد و مبارزه می‌شود و علیه قوای خارجی و ارتش‌های انگلسیی و غربی قیام می‌کند. وقتی که دولت عثمانی شکست می‌خورد و انگلستان بر ایران و عراق همزمان بطور کامل دارد مسلط می‌شود و در ایران کودتای رضاخانی است و در آن‌جا هم یک رژیم سلطنتی وابسته به خودش را دارد سر کار می‌آورد و ارتش انگلیس هم می‌کشد و غارت می‌کند و اشغال می‌کند و از آن طرف هم شیطنت‌های روباهان دیپلماسی انگلیسی با ادبیات دموکراتیک دیکتاتوری می‌کنند همیشه تخصص انگلیسی‌ها همین‌طور بوده و الآن هم همین‌طور است. جنایتکار و پلید در باطن، اما جنتلمن‌مآب و ظاهراً منطقی برای ثبت در تاریخ. یعنی دقیقاً ‌مقام ثبوت و اثبات‌شان همیشه متناقض بوده است. لذا عراق را اشغال کردند و بعد همیشه آن‌جا آمدند اعلام کردند که ما یک انتخابات و یک رفراندوم می‌خواهیم بگذاریم که مردم بیایند و یک حاکم انگلیسی می‌خواهیم برای شما بگذاریم و بین این نامزدها و نوکرهای انگلیس شما یکی از آن‌ها را انتخاب کنید. به این شیوه. باز آن‌جا علما و مراجع درجه اول عراق آن انتخابات قلابی را تحریم کردند معارضه کردند و تحریم کردند و از جمله جناب نائینی فتوا دادند که مشارکت در انتخاب یک کافر مستکبر و اشغال گر برای این که حاکم بر مسلمین بشود حرام است و لذا انگلیس دست از این نمایش برداشت و سراغ یک نمایش دیگری رفت که آن ملک فیصل را آورد و پادشاه عراق کرد و یک رژیم سلطنتی در عراق ایجاد کرد و آن را شاه کرد. منتهی علما با این فتوایشان چنان زیر بساط توطئه انگلیسی زدند که حتی یک انتخابات نمایشی هم نتوانستند در نجف و کربلا ایجاد بکنند در بعضی از جاهای دیگر این نمایش را بازی کردند و این مقاومت مراجع و علما باعث شد که انگلستان برخوردش را با مرجعیت تشدید کند و از جمله میرزای نائینی و آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ شیعه این‌ها را از عراق به ایران تبعید اخراج کرد در حالی که در ایران هم با کودتای رضاخانی مسلط شده بودند. و این دو بزرگوار مرحوم نائینی و مرحوم آقاسیدابوالحسن اصفهانی که انگلیس‌ها آن را به ایران تبعید کردند و به قم آمدند و مردم در شهرهای مختلف از جمله خود قم به استقبال آمدند و آنجا درس و بحث را شروع کردند و یک مدتی هم بودند و بعد فشار در عراق و ایران علیه انگلیس‌ها و حکومت انگلیسی عراق تشدید شد به حدی که ملک فیصل شاه دست‌نشانده انگلیس در عراق مجبور شد از مراجع و مردم عذرخواهی کند و از این دو مرجع بخواهد که دوباره به عراق و نجف برگردید و به درس و بحث‌تان ادامه بدهید. یعنی بعد از یک سال تقریباً مجبور به عقب‌نشینی شدند و این‌ها به نجف برگشتند.

در قضایای مشروطه هم میرزای نائینی نفش فوق‌العاده مهمی دارد یعنی ایشان در کنار مرحوم خراسانی و بعضی دیگر از مراجع نجف این‌ها تقریباً حامیان اصلی و بلکه رهبران شرعی مشروطه‌خواهی در ایران بودند و هیچ کس هم جنبه علمی و حوزوی این‌ها را نمی‌توانست دست‌کم بگیرد. عرض کردم هم میرزای نائینی و آخوند خراسانی، این‌ها تقریباً ارکان اصلی متون درسی فقه و اصول در حوزه‌های شیعه هستند. وقتی این‌ها می‌آیند سر قضیه مشروطه علیه شاه ایران اعلام جهاد می‌کنند و فتوا می‌دهند که مبارزه با دیکتاتوری شاه قاجار واجب است و محمدعلی شاه را از حکومت و سلطنت خلع می‌کنند و می‌گویند این آدم حق یک روز حاکمیت هم بر مردم مسلمان در ایران را ندارد و اعلام کردند ما برای جهاد به ایران می‌آییم یعنی خود آخوند خراسانی و میرزای نائینی و دیگران برای ایران آماده شدند چون از یک طرف ایران مدام در اشغال انگلیس‌ها جنگ جهانی شده بود روس‌ها و تزارها بودند و از آن هم دیکتاتوری دربار و شاه و این که بعد هم مجلس را به توپ بستند و خواستند کل این نهضت شکست بخورد. آقایان مرحوم خراسانی که یک مجتهد درجه یک شیعه بود و کاملاً مجاهد و سیاسی بود آماده شدند که به ایران بیایند و به ایران آمدند و به یک طرز مشکوک بلکه معلومی همان روز که آخوند خراسانی و علما قرار بود به ایران مهاجرت کنند چند ساعت قبل از حرکت آن‌ها با جنازه مرحوم آخوند خراسانی مواجه شدند. یک مرگ ناگهانی که کاملاً می‌شود مطمئن بود دست انگلیس‌ها و استعمارگران در این قضیه بود و می‌شود تقریباً مطمئن بود که مرحوم آخوند خراسانی ترورد کردند و به شهادت رساندند. خب با شهادت و رحلت آخوند خراسانی نهضت مشروطه ضربه بسیار سنگینی خورد و ضعیف شد اما نهضت و حرکت علما تعطیل نشد علما هم که می‌خواستند به ایران بیایند برای جهاد علیه هم دربار و هم حکومت و هم علیه اشغالگران روسی و انگلیسی، یک چند هفته‌ای بخاطر رحلت آخوند تآمل کردند و بعد به سمت کاظمین حرکت کردند که به سمت ایران بیایند میرزای نائینی هم از رهبران این حرکت و پیاده‌روی انقلابی و مجاهدانه است علما در کاظمین طی هیئتی جمع شدند که جنبش علما بطور مستقیم در ایران وارد عملیات بشود به ایران بیایند که خب این باعث شد که دستگاه و دربار ترسید و هم بقیه، و دیدند یک وعده‌هایی باید بدهند و یک عقب‌نشینی تاکتیکی موقتی بکنند.

سر قضیه جنبش تنباکو هم میرزای نائینی در کنار استادش میرزای شیرازی نقش بسیار فعالی دارد. بنابراین در استعمارستیزی مبارزه با انگلیس بخصوص در هم عراق هم ایران، هم تنباکو، هم مشروطه، میرزای نائینی از قهرمانان درجه یک نهضت است و از جمله با سیدجمال‌الدین اسدآبادی ایشان هم رفاقت داشت هم ارتباط داشت و هم قبلاً‌ در ایران و بعد در نجف، و می‌دانیم که جناب سیدجمال‌الدین اسدآبادی در نهضت تنباکو و نهضت مشروطه نقش بسیار مهمی داشت و از رهبران فکری و سیاسی آن بود و خود سیدجمال هم یک عالم بزرگ است. ایشان هم یک انسان کم‌نظیر و از جهاتی در آن دوران قطعاً بی‌نظیر بود و او هم از علمای نجف و از شاگردان خاص شیخ مرتضی انصاری(ره) صاحب «رسائل مکاسب» و همین‌طور از شاگردان اخلاقی ملاحسینقلی همدانی و بزرگان اخلاقی نجف بود. این هم ارتباط میرزای نائینی با سیدجمال و در آن سه – چهار نهضت اصلی در آن دوران هم یک تئورسین و یک نظریه‌پرداز فقهی و اسلامی است و به‌روز و روشنفکر و معاصر بود و هم به لحاظ عملی یک عالم مجاهد است یعنی از هر دو جهت نائینی برای مراجع و برای علما و برای حوزه‌های ما یک الگو است. سواد فقهی واضح است. نواندیشی و حضور در عرصه‌های نظری خط‌شکن و پیشگام است. حضور در صحنه مبارزه عملی علاوه بر مبارزه علمی در حدی که سلاح بردارد و بخواهد خودش جهاد بکند و تبعید بشود و... این هم روشن است و در دوره بعد، نسل بعد حوزه‌های شیعه، تقریباً مراجع اصلی و درجه یک اغلب‌شان آن‌هایی که در نجف بودند جزو شاگردان از جمله میرزای نائینی بودند یعنی مرحوم آقاسید محسن حکیم. مرحوم آقاسیدجمال گلپایگانی، مرحوم آقاسید محمد حجت کوه‌کمره‌ای، مرحوم آقاسیدمحمد هادی میلانی، مرحوم آقاشیخ محمدتقی آملی. علامه طباطبایی، همه جزو شاگردان میرزای نائینی بودند. آقای سیدابوالقاسم خویی و دیگران. در علمیت میرزای نائینی هیچ کس تردیدی ندارد و نمی‌تواند تردید کند. از تعلیقاتی که ایشان در فقه بر «عروه‌الوثقی» بر عروه زد مباحث بسیار مهمی در اصول که اساساً ایشان بخشی از این‌ها را برای نخستین بار ایشان در مباحث اصول فقه مطرح کرده است از جمله دیدگاه‌هایی در حوزه‌های مختلف، بحث تعبدی و بحث توسلی، واجبات تعبدی و توسلی و از این موارد دیگر. آن کتاب «وسیله‌النجات» ایشان، تقریرات اصول ایشان که الآن هم از اضلاع اصلی تمام بحث‌های خارج اصول در حوزه‌های ماست.  تقریرات مختلفی هم داشت از جمله آن «فوایدالاصول» و یکی هم «اجودالتقریرات» یک دو – سه‌تا این تقریرات درس‌های مرحوم نائینی است که تقریباً هیچ درس خارج اصولی بدون رجوع از جمله به این تقریرات درس میرزای نائینی نیست نمی‌شود گفت. بحث‌های بسیار جالبی که ایشان در حدیث لاضرر در اصول کرد. در مباحث معانی حرفیه، بحث تزاحم، بحث ترتب. میرزای نائینی به عنوان یک آدم کثیرالتحقیق و بسیار دقیق، کاملاً مشهور و شناخته شده است. در یک دوره‌ای ایشان و مرحوم آقاسیدابوالحسن اصفهانی عرض کردیم مراجع اصلی شیعه شدند بعد از رحلت میرزای شیرازی و جناب شیخ‌الشریعه اصفهانی. این دو بزرگوار تقریباً مرجع شدند و بین خواص و حوزه و علما و فضلای حوزه بیشتر مرجعیت می‌گویند با مرحوم نائینی بود. مرجعیت آقاسیدابوالحسن آن مرجعیت عامه بین مردم بیشتر مطرح بود. و بعد از میرزای نائینی که ایشان از دنیا رفت مرحوم آقاسیدابوالحسن اصفهانی در یک مدتی مرجع کل شد. و اما سراغ کتاب «تنبیه‌الامه» و «تنزیه المله» ایشان بیاییم که در حوزه نظری و فقهی و در حوزه فقه سیاسی یک گام بلند آغازین تقریباً در حول و حوش مشروطه به بعد است. وقتی مرحوم آقاسیدمحمد صدر و محمد خالصی‌زاده و شیخ مهدی خالصی را انگلیس‌ها بازداشت کردند و این‌ها را به حجاز تبعید کردند و این‌جا از جاهایی است که میرزای نائینی علیه انگلیس‌ها و حکومت عراق در صف اول اعتراض بود این‌جا بود و در واقع بعد از این اعتراضات بود که میرزای نائینی به ایران تبعید شد و یک سالی در ایران بود و مرحوم آقاشیخ عبدالکریم حائری که مؤسس بلکه باید گفت مجدّد حوزه علمیه قم بود و ایشان و فضلای قم همه به استقبال جناب نائینی و مرحوم آقاسیدابوالحسن اصفهانی رفتند و آقاشیخ عبدالکریم درس خودشان را تعطیل کردند و به شاگردان خود گفت به درس میرزای نائینی بروید و این‌ها اکثراً کارهای بزرگی است که اخلاق علمی و تقوای علمی مراجع و علمای شیعه را نشان می‌دهد.

یک وقتی مورد دیگری که اتفاق افتاد این بود که عوامل دربار و انگلیس، یک عده لات و لوت‌ها را سر جنبش تنباکو تحریک کردند و این‌ها توی کوچه و خیابان راه افتادند فحاش و اهانت به میرزای شیرازی رهبر نهضت تنباکو می‌کردند و از جمله به میرزا حسن آشتیانی عالم مجاهدی که در ایران از سردمداران اصلی نهضت ضد انگلیسی تنباکو بود که ایشان به عنوان اعتراض به مشهد رفت که میرزای نائینی آن موقع هنوز نجف بود که آن‌جا بیانیه‌ای داد و این قضیه را محکوم کرد و متن آن را ایشان می‌نوشت و مراجع نجف امضاء می‌کردند. تقریباً بسیاری از بیانیه‌های سیاسی که مراجع نجف پای آن امضاء گذاشتند سر قضیه تنباکو و بخصوص مشروطه، متن آن بیانیه‌ها را ظاهراً جناب میرزای نائینی می‌نوشته و بعد مراجع امضاء می‌کردند. از جمله سر همین اعتراض به قضیه میرزا حسن آشتیانی آخوند خراسانی و آقاشیخ محمد طه نجف، و سیداسماعیل صدر و علما و مراجع مطرح و بزرگ، این‌ها همه پای آنچه که میرزای نائینی بیانیه‌های سیاسی که میرزای نائینی می‌نوشت آن‌ها امضاء می‌کردند. یک نامه هم نوشت به خود میرزا حسن آشتیانی که در مشهد و از ایشان دلجویی و حمایت کرد. در حمله ارتش تزاری روسیه به شمال ایران هم باز میرزای نائینی در کنار علما و مراجع نجف و از جمله ملاعبدالله مازندرانی آماده شدند که به ایران بیایند که سلاح بردارند و جهاد کنند. در جنگ جهانی اول هم که عرض کردم ایران و عراق اشغال انگلیس‌ها شد در آنجا هم علیه انگلستان در عراق اینها حکم جهاد دادند و خودشان هم وارد عمل شدند یعنی در حجره و مدرسه‌شان در نجف ننشستند فقط فتوا بدهند بلکه در تظاهرات‌ها و راهپیمایی‌ها به میدان آمدند و تشویق به جهاد مسلحانه کردند یا قتل‌عام‌هایی که ارتش روس تزاری و انگلیسی‌ها در شهرهای ایران گاهی می‌کردند یا وقتی که یک بسیج جدی علیه قضیه مشروطه اسلامی پیش آمد و خیلی از این علمای مشروطه‌خواه در ایران به تردید افتادند و بعضی از آنها هم ترسیدند تحت فشار قرار گرفتند و کم کم داشتند کناره‌گیری می‌کردند تا آن آخرین لحظات نایینی نه اینکه کنار نرفت بلکه در صحنه جلوتر آمد واضح‌تر بدون لکنت بحث کرد و در برابر دو جریان از دو طرف ایستاد.

در برابر مشروطه‌خواهان انگلیسی و جریان‌های سکولار که دنبال کنستیتوسیون غربی بودند ایستاد گفت ما آن را قبول نداریم و مشروطه‌ای که ما می‌گوییم مشروطه اسلامی و شرعی است مشروع است خب اینجا در واقع حرف میرزای نایینی و شیخ فضل الله نوری در اصل مبحث فقهی‌اش تفاوتی ندارد.

از یک طرف هم میرزای نایینی با کسانی که با ادبیات اسلامی و فقهی کل مضامین مشروطه را به طور کامل رد و نفی می‌کردند و فکر می‌کردند هرکس صحبت از مشروطیت، آزادی، مشارکت، نظارت، قانون‌مندی و اینها می‌کند حتما مراد این همان مبانی غیردینی و ضددینی‌ایست که مثلا از غرب آمده است.

ایشان وجه و قرائت شرعی از این مقولاتی مثل آزادی، پارلمان، مجلس و چه و چه و چه بیان می‌کرد این در واقع یک روایت فقهی و اسلامی از این مفاهیم و مقولاتی که در حوزه سیاسی مثلا مدل دانسته می‌شدند پاسخ به دو طرف بود هم به کسانی که در حوزه فقه سیاسی اجتهاد بلد نبودند نمی‌توانستند تطبیق بدهند که کدامیک از این مفاهیم تا چه حدش با ارزش‌های اسلامی سازگار است و تا چه حدش نیست و هم از آن طرف در برابر آن جریان که ما برای شعار آزادی و مهار استبداد و از این قبیل نیازی به مبانی لائیسیته سکولاریسم و اینها نداریم، بر اساس نگاه دینی و شرعی همه مزایایی که شما در این مفاهیم غیردینی وارداتی به دنبال آن می‌گردید منافع همه اینها با تعریف شرعی و اسلامی هست و مضار آن نیست.

عرض کردم در برابر خشونت ارتش‌های اشغالگر هم حکم می‌دادند فتوا می‌دادند و می‌ایستادند حتی آن وقتی که دیگر مشروطه عملا معلوم شد منحرف شده و شکست خورده و جریان فاسدی که به داخل مشروطه نفوذ کردند هم دربار هم انگلبسی‌ها هم جریان‌های دین‌ستیز همه با هم متحد آمدند و شیخ فضل الله نوری‌ها را حذف کردند اعدام کردند.

بعد از این قضیه بود که میرزای نایینی نه اینکه از مبانی حرف‌هایش برگشته باشد آنها را کاملا شرعی و اسلامی می‌دانست بلکه به این نتیجه رسید که از آن حرف‌ها سوء استفاده شد و جریان مشروطه‌خواهی به طور کامل منحرف شد یعنی این حرف که نهضت مشروطه درست شروع شد و بد به پایان رسید نتیجه‌اش تبدیل پهلوی به قاجار شد نتیجه‌اش آن هرج‌و‌مرج‌ها، بیچارگی‌ها و فلاکت‌ها در دوره جنگ جهانی اول بود نتیجه‌اش تبدیل یک رژیم بد به یک رژیم بدتر شد این را هم شیخ فضل الله نوری هم میرزای نایینی هردو قبول داشتند. میرزای نایینی دیرتر به این نتیجه رسید شیخ فضل الله زودتر رسید و شیخ فضل الله اعدام و شهید شد میرزای نایینی هم تحریم شد با او برخورد شد تحقیر شد هم توسط دربار و حکومت هم توسط انگلیس که حتی وقتی میرزای نایینی فوت کرد نه رژیم ایران نه حکومت انگلیسی عراق و نه رژیم انگلیسی ایران هیچ‌کدام حتی اجازه ندادند یک مراسم ترحیم درست و حسابی در مورد میرزای نایینی صورت بگیرد با اینکه میرزا دیگر در زمانیکه رضاخان سر کار آمد و کودتا کرد و مستقر شد و همه جا از فقر و هرج‌و‌مرج و جنگ و اینها همه وا داده بودند به ستوه آمده بودند حتی بخش مهمی از انقلاب مشروطه هم تقریبا پشیمان شده بودند. علما از این جهت که خب این نهضت را متدینین به رهبری علما و مراجع شروع کردند اولین شهید مشروطه طلبه بود شعارها اسلامی بود پیشرفت‌ها و پیروزی‌ها محصول فداکاری متدینین و علما و مراجع بود اما نتیجه‌اش افتاد یک مجلس سلطنتی انگلیسی دین‌ستیز.

لذا علما بعد قضیه مشروطه غالبا تقریبا ترسیدند دیگر از سیاست و اتفاقاتی که می‌افتد به طور کامل افسرده شدند مایوس شدند به تردید افتادند و دیگر هرکس که تا مدت‌ها بحث سیاسی می‌خواست بکند بدبینانه به او نگاه می‌کردند و فاصله می‌گرفتند و می‌گفتند آیا آن شکستی که در مشروطه خوردیم آن بلاها بس نیست؟ که بعد همین انگلیسی‌ها و دیکتاتوری‌های ایران و عراق سوار همین بدبینی و همین نوستالژی و این خاطره تلخ علما و حوزه‌های ایران از مشروطه شدند و یک ضربه در آنجا یک جور زدند بعد هم یک ضربه دیگر که یک حالت سیاست‌گریزی و یاس و افسردگی حتی در مورد هر نوع فعالیت نظری چه رسد به عملی در عرصه مبارزه علیه استبداد و استعمار شدند تا مدت‌ها تا وقتی که باز امام «رضوان الله علیه» آمد و حرکت را احیا کرد و واقعا نقاط ضعف علمایی که در مشروطه یا بعد از آن بودند را نداشت و نقاط قوت آنها را داشت.

امام خمینی(ره) را باید گفت از یک جهت ترکیبی از شیخ فضل الله نوری و میرزای نایینی بود از یک جهت این است و آن اواخر هم دیگر خود میرزای نایینی پشیمان و مایوس شد چون هم در حوزه متدینین و جریان‌های اسلامگرا ایشان تا حدودی متهم شده بود و مطرود شد که یعنی شماها از عواملی بودید که باعث شدید اینها آمدند از یک طرف هم خب هم انگلستان هم رضاخان و دربار و حکومت عراق و ایران با امثال میرزای نایینی کاملا مخالف بودند برای اینکه جزء رهبران نهضت ضد استعماری و ضد استبدادی بودند لذا نقل شده که این اواخر خود میرزای نایینی نسخه‌های تنبیه الامه را هرجا می‌توانست جمع‌آوری می‌کرد و می‌گفت دیگر نمی‌خواهم اینها پخش و منتشر شود.

در واقع ایشان از دیدگاه و نظر خودش برگشت حالا بعضی می‌گویند ایشان از نظر فقهی خودش هم برگشت که من چیزی دال بر این قضیه ندیدم ولی ایشان از بعد سیاسی از نتیجه عملی و کارکرد تاریخی این موضع‌گیری‌ها به خصوص بعد از اعدام امثال شیخ فضل الله نوری و آن خیانت‌ها و آن جسارت‌هایی که به اسلام شد ایشان سر این قضایا خیلی منفعل شد و حتی وقتی که که دیگر رضاخان آمد دیگر بعد از حکومت و کودتای او تقریبا از میرزای نایینی آن روحیات و آن اعتراضاتی که تا قبل‌اش بود کمتر دیده شده است یا بنده ندیدم.

معلوم بود که همه علما و همه تا یک حدود زیادی خسته، مایوس و بدبین شدند یا دیگر به طور کامل از اینکه بشود کاری کرد نا‌امید شدند.

و اما در حوزه بحث نظری و فقه سیاسی ایشان: میرزای نایینی(ره) اولا اسمی که برای این کتاب گذاشته روشن باشد «تنبیه الامه» یعنی بیدارسازی و بیدارکردن مردم؛ یک جامعه اسلامی جامعه مسلمان خواب هستند باید بیدار شوند و بدانند که مسلمانی لوازمی دارد از جمله مبارزات سیاسی و جهادی علیه استعمار و استبداد و علیه کفر.

از آن طرف تنزیه المله؛ مله به معنی مکتب و مذهب یعنی منزه کردن و منزه دانستن مذهب از اتهاماتی که به آن می‌زنند که اتهام می‌زنند که دین یعنی استبداد دینی و اساساً دین مخالف با هر نوع تلاش آزادی‌خواهانه و اصلاح‌گرانه است و دین عملا توجیه استبداد است که ایشان در این کتاب می‌گوید من دامان دین و مذهب را از این اتهامات مبری کردم چنانکه در واقع مبری هست.

در دوره مشروطه رساله‌های متعددی هست له و علیه، که هردو با ادبیات فقهی از جمله و سیاسی له و علیه مشروطه علمای بزرگ بحث کردند که از علما و فضلای محلی تا علما و مراجع درجه یک ما در این قضیه اختلاف نظر دیدیم و داریم مثلا مرحوم صاحب عروه مرحوم صاحب کفایه اینها هردو از بزرگان حوزه هستند و صلاحیت نظری و تعهد عملی هردو هم روشن است ولی دیدگاه صاحب عروه "مرحوم یزدی" در حوزه مصداقی در مسائل سیاسی داخلی ایران با دیدگاه این آقایان (آخوند خراسانی و میرزای نایینی) متفاوت است. یا نظر شیخ فضل الله در تهران به لحاظ مصداقی و سیاسی قضاوت راجع به جریان‌ها و آنچه که در میدان دارد با آقایان موافق نیست.

عرض کردم این دو دیدگاه بیشتر از اینکه فقهی باشد در حوزه مصداق‌ها است این کتاب رسائل مشروطیت هست دوستان ببینند و می‌بینند که آنجا اصلا عمده بحث‌ها و اختلافات که از دو طرف رسائلی فقهی، فقهی و غیرفقهی هست بحث مبنایی نیست بیشتر اختلاف نظر در اینکه چه اتفاقی دارد می‌افتد است و الا هردو مبنائا یکی بودند. میرزای نایینی در تنبیه الامه و تنزیه المله اولا می‌خواهد اعلام کند که اسلام از استبداد منزه و پاک است؛ مستبد همان طاغوت است و طاغوت در نقطه مقابل الله است و این جزء ضروریات شریعت اسلام به خصوص با تفسیر اهل بیت(ع) هست که شاید بشود گفت قوی‌ترین متن فقهی-سیاسی در حمایت از مشروطه همین رساله ایشان است یعنی شاید ما دیگر عالمی درجه اول‌تر از ایشان نداریم که در دفاع از وجه اسلامی مشروطه بحث فقهی و کلامی کرده باشد.

می‌خواهد بگوید مبانی این نهضت مشروطه لزوما غیردینی و ضد‌دینی نیست بلکه مبانی اصلی‌اش عین مطالبات شرع است و آیات متعددی از قرآن و احادیثی به میان می‌کشد و کاملا فقیهانه مجتهدانه مثل یک فقیهی که درس و بحث خارج فقه و اصول دارد همانطور بحث می‌کند یعنی ایشان می‌گوید من اثبات می‌کنم که شعارهایی که در مشروطه داریم می‌دهیم آزادی، نظارت، پاسخگویی، انتخابات، مشارکت وغیره اینها همه در بطن شریعت هست و جنبه شرعی و دینی دارد ولو اینکه دیگرانی تفسیرهای غیردینی و غیر شرعی هم از آن دارند ما با آنها کاری نداریم ما از این زاویه این شعارها را می‌دهیم و استقلال آزادی مردم‌سالاری اینها همه در شریعت اسلام مسلم و محرز است و خب ایشان با آن تسلط‌اش در مباحث فقهی-اصولی و همین‌طور تاریخ صدر اسلام و تفسیر و حدیث استدلال‌های متعددی برای اثبات این دیدگاه در این کتاب دارد که حالا دوستانی که آشنا هستند می‌دانند.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha